مرگامرگی

معنی کلمه مرگامرگی در لغت نامه دهخدا

مرگامرگی. [ م َ م َ ] ( حامص مرکب ، اِ مرکب ) مرگامرگ. بیماری عام. بلای عام. موت فاشی. جارف. ذریع. طاعون. وباء. وبا. وباء. ( از منتهی الارب ). یوت. ابیذمیا : استعار؛ شدت مرگامرگی. جارف ، سؤاف ، سواف ، موتان ؛ مرگامرگی ستور. ( منتهی الارب ). غدد؛ مرگامرگی شتران. ( منتهی الارب ). مجالیح ؛ سال مرگامرگی ستور. ( منتهی الارب ).
- مرگامرگی زدگی ؛ گرفتارشدگی به ناخوشی عام و وبا و طاعون و جزآن. ( ناظم الاطباء ). وبئة. ( منتهی الارب ). و رجوع به مرگامرگی و مرگامرگ شود.
- مرگامرگی ناک ؛ ناخوشی وبائی و عام. ( ناظم الاطباء ). جائی که بلا و مرض عام رسیده باشد: استیباء؛ مرگامرگی ناک یافتن جای را. وبئة، وبیئة؛ زمین مرگامرگی ناک. ( از منتهی الارب ).

معنی کلمه مرگامرگی در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱- مرگ عام مردم بسبب قحط یا شیوع بیماریی ساری مانند وبا و طاعون . ۲ - طاعون .

جملاتی از کاربرد کلمه مرگامرگی

اگرچه بیماری وبا می‌تواند مرگ‌آور باشد، اما می‌توان از آن پیشگیری کرد. در ایالات متحده آمریکا و اروپای غربی به علت استفاده از سیستم‌های آب و دفع بسیار پیشرفته، مرگامرگی تهدید مهمی نمی‌باشد.