مرکوس

معنی کلمه مرکوس در لغت نامه دهخدا

مرکوس. [م َ ] ( ع ص ) نعت مفعولی از رکس. رجوع به رکس شود. || مقلوب. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). || منکوس. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). || آنکه حال او به ادبار کشیده باشد. ( از اقرب الموارد ).

معنی کلمه مرکوس در فرهنگ فارسی

مقلوب

جملاتی از کاربرد کلمه مرکوس

این نقاشی دستگیری شاهزاده دیپونگورو، نجیب‌زاده جاوه و رهبر اصلی جنگ جاوه، توسط ژنرال هندریک مرکوس دی کوک در ۲۸ مارس ۱۸۳۰ را به تصویر می‌کشد. این دستگیری از منظر استعماری هلند به تصویر کشیده شده‌است، در حالی که دیپونگورو پیروان خود را رها کزده و در حالی که پرچم هلند بر فراز خانه ژنرال به اهتزاز در می‌آید، دی کوک با اعتماد به نفس و به‌طور مسالمت آمیزی تسلیم می‌شود. دیپونگورو یک قدم پایین‌تر از دی کوک ایستاده‌است که به سمت کالسکه ای که رهبر چریک‌ها را به تبعید می‌برد اشاره می‌کند.