مروالرود

معنی کلمه مروالرود در لغت نامه دهخدا

مروالرود. [ م َرْ وُرْ رو ] ( اِخ ) مرورود. مروالروذ. رجوع به مرورود شود.

معنی کلمه مروالرود در فرهنگ فارسی

مرغاب

معنی کلمه مروالرود در دانشنامه آزاد فارسی

مَروالرّود
از شهرهای باستانی خراسان بزرگ. در مسیر رود مرغاب، در پنج یا شش منزلی مرو شاهجان، در محلی واقع بود که مرغاب از منطقۀ کوهستانی غرجستان جدا می شود و به دشت هایی می رسد که اکنون بخش جنوبی قراقوم است. در عهد ساسانی مروی روت (مرو کوچک) خوانده می شد تا از مرو شاهجان متمایز شود. اعراب پس از فتح ایران نسبت «ال» را بر آن افزودند و آن گاه مروالرّود خوانده شد. محل مروالرود ظاهراً با شهر امروزی بالا مرغابِ افغانستان مطابق بوده است. آبادی کنونی مروچک ظاهراً همان مروِ کوچک از توابع مروالرود است که جغرافی نویسان قرون وسطا قصر اَحنَف می نامیدند. مروی روت در ۳۲ق به دست اعراب افتاد و در اوایل دورۀ بنی عباس در تصرف خوارج بود. در قرن ۴ق کشاورزی آن رونق داشت و در عهد سلجوقیان اعتبار بیشتری یافت و بر گرد آن برج و بارویی ساختند که تا عهد حمدالله مستوفی از این برج و بارو یاد شده است. بر سر تصاحب آن جا بین غوریان و خوارزمشاهیان نبردهای متعدد درگرفت. مروالرود در حملۀ مغول ظاهراً آسیب ندید، اما در دورۀ تیموری ویران شد.

جملاتی از کاربرد کلمه مروالرود

در سال ۱۱۶ هجری، حارث بر عاصم بن عبدالله امیر اموی خراسان خروج کرد. او ادعای دعوت به قرآن و سنت داشت و درفش سیاه برافراشت. وعده داد که از تازه مسلمانان خراسان جزیه نگیرد و بر کسی ظلم ننماید. حارث بر قسمت‌های بسیاری از خراسان استیلا یافت. سپاهش نخست فاریاب سپس بلخ، جوزجان، طالقان و مروالرود را به تسخیر درآوردند. چون به دروازه‌های مرو رسید یارانش او را از حمله به مرو بازداشتند و او را گفتند "مرو مرکز خراسان است و سپاهیانش بسیار". حارث به سخنانشان گوش فرا نداد و با سپاهی بزرگ راهی مرو شد. عاصم ابن عبدالله او را شکست داد و بسیاری از یاران حارث در رودهای مرو و جیحون غرق شدند. و با او تنها سه هزار کس باقی ماندند.
تالقان شهری است که وسعت آن در حدود مروالرود دارای آبهای جاری باغهای فراوان و هوایش سالمتر از هوای مروالرود است. تالقان در رشته‌کوه‌های متصل جوزجان قرار دارد و آن را روستاهای آباد و فراوان است.
به نوشته لغت‌نامه دهخدا به آن شهر «انبیر» هم گفته می‌شده‌است. بنابر نوشته ابن حوقل یک روز از اشبورقان فاصله داشته و بزرگتر از مروالرود و دارای تاک‌ها و فراخی نعمت و باغ‌ها و بناهایش از گل بوده‌است.
یاقوت حموی در معجم البلدان گوید «از دو شهری که تالقان نام دارند یکی در خراسان، درمابین بلخ و مروالرود است. این شهر، تالقان بزرگ‌ترین شهر تخارستان است. واقع در دشت، ولی مسافت آن تا کوهسار زیاده از یک تیر پرتاب نیست. اطراف آن را باغات احاطه کرده و از نهر عظیمی سیراب می‌گردد. پهناوری آن برابر یک سوم بلخ است. . و در باب تالقان دوم می‌گوید که عبارت است از شهر و روستایی در مابین قزوین و ابهر و مشتمل است بر چندین قصبه که همه به همین اسم موسوم و معروف می‌باشند.