مردارخواری. [ م ُ خوا / خا ] ( حامص مرکب ) عمل مردارخوار. لاشه خواری : حلالی خور چو بازان شکاری مکن چون کرکسان مردارخواری.نظامی.
معنی کلمه مردار خواری در فرهنگ فارسی
عمل مردار خوار لاشه خوری .
جملاتی از کاربرد کلمه مردار خواری
ای نفس حریص! کم از مرغی که بهر دانه نیارد رفتن و هر دانه را نیارد گرفتن، با آنکه معدهاش میسوزد از گرسنگی، عقل آن مرغک میگوید که: این سوزش بِهٔ از آنکه در دام بمانی. این دانه را رها کن. دانه را از جایی جو که خوفی نباشد و دانهای که آن را صیاد نباشد و چون بر دانهای بنشیند که آنجا خوف و خطر کمتر باشد و دور از شر و ضرر باشد، هم پنجهٔ بار چپ و راست مینگرد تا مردار خواری یا گربهای در کمین نباشد که مرا غافل بیند. دزد آن را آرزو کند که او را نبندند، هر که را احمق بینند، زیرکان را آرزو کند که براو بخندند.
این یکی مردار خواری همچو سگ میدود از بهر مرداری بتگ
آن یکی مردار خواری چون عقاب وآن دگر فریاد خواهی چون غراب