مربد. [ م ِ ب َ ] ( ع اِ ) جای بازداشت شتران و غیر آن. ( منتهی الارب ). جای شتر. ( دستور الاخوان ). جای نشانیدن شتر. ( غیاث اللغات ). محبس شتران. یا چوب یا تنه درختی که در پیش گذارند جلوگیری خروج اشتران را. ج ، مرابد. ( از متن اللغة ). || جائی که خرما درآن خشک کنند. ( غیاث اللغات ). جای خشک کردن خرما و خرمن. ( منتهی الارب ). مربد برای خشکاندن خرما نظیر بیدراست برای گندم. ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ). مربد. [ م ُ رَب ْ ب َ ] ( ع ص ) خاکسترگون. ( منتهی الارب ). ملمع به سیاهی و سفیدی. ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ).
معنی کلمه مربد در فرهنگ فارسی
دریای مواج کف انداز
جملاتی از کاربرد کلمه مربد
در خصوص سیر حوادث بصره، منابع روایات مختلفی ارائه کردند. به نوشته ولیری، غوغا و نزاعی در محله دباغان مربد بین دو گروه رخ داد. پس از آن، جنگ بر سر قدرت در شهر بصره به حالت متارکه درآمد. بهرامیان میگوید، شمار کشتگان درگیری روز نخست را تا ۷۰ تن نوشتهاند. در نهایت، هنگام غروب، میان آنها صلحنامهای منعقد شد که تا رسیدن علی جنگ نکنند و دارالاماره، مسجد و بیت المال در اختیار عثمان بن حنیف باشد و از سوی دیگر، مخالفان در هر جای شهر که خواستند اقامت کنند. محمدرضا ناجی مینویسد در جنگی که در دو روز نخست درگرفت حدود پانصد تن به روایت شیخ مفید کشته شدند و سپس متارکه صورت گرفت.