مراد حاصل
معنی کلمه مراد حاصل در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه مراد حاصل
جان به جان، دل به دل مقابل شد دل و جان را مراد حاصل شد
جامی بهای جانی بستان ز دست دلبر آمد مراد حاصل اکنون مرید باید
و دیگر تندی و تیزی عادت مکن و از حلم خالی مباش، لکن یکباره چنان نرم مباش که از خوشی و نرمی بخورندت و نیز چنان درشت مباش که هرگزت بدست بنساوند و با همه گروه موافق باش که به موافقت از دوست و دشمن مراد حاصل توان کرد و هیچ کس را بدی میآموز که بد آموختن دوم بدی کردن است، اگر چه بیگناه ترا بیازارد تو جهد کن که او را نیازاری، که خانهٔ کمآزاری در کوی مردمیست و اصل مردمی گفتهاند که کمآزاری است؛ پس اگر مردمی کمآزار باش و دیگر کردار با مردمان نکو دار، از آنچ مردم باید در آینه نگرد، اگر دیدارش خوب بود باید که کردارش چون دیدارش بود، که از نکو زشتی نزیبد و نباید که از گندم جو روید و از جو گندم و اندرین معنی مرا دو بیت است، بیت:
اکنون به صبر کردن ناید مراد حاصل زین چاره بازمانی، رو چاره دگر کن
خواهی که تو را مراد حاصل گردد مگذار که دل زکار غافل گردد
پر در پی وصل آرزوها تک و دو کردیم و نشد مراد حاصل یک جو