مراد حاصل

معنی کلمه مراد حاصل در لغت نامه دهخدا

مرادحاصل. [ م ُ ص ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان کرمانشاه ؛در هفت هزار و پانصدگزی شمال کرمانشاه و 5هزارگزی غرب راه کرمانشاه به طاق بستان در دشت سردسیری واقع و دارای 210 سکنه تن است. آبش از سراب طاق بستان تأمین می شود. محصولش غلات ، حبوبات ، پیاز، خیار، لبنیات و شغل مردمش زراعت و گله داری است. عده ای از اهالی آن در تصفیه خانه نفت کارگرند. از آثار ابنیه باستانی تپه خرابه ای در این آبادی وجود دارد که کاوشهائی در آن به عمل آمده است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).

معنی کلمه مراد حاصل در فرهنگ فارسی

دهی از شهرستان کرمانشاه

جملاتی از کاربرد کلمه مراد حاصل

جان به جان، دل به دل مقابل شد دل و جان را مراد حاصل شد
جامی بهای جانی بستان ز دست دلبر آمد مراد حاصل اکنون مرید باید
و دیگر تندی و تیزی عادت مکن و از حلم خالی مباش، لکن یک‌باره چنان نرم مباش که از خوشی و نرمی بخورندت و نیز چنان درشت مباش که هرگزت بدست بنساوند و با همه گروه موافق باش که به موافقت از دوست و دشمن مراد حاصل توان کرد و هیچ کس را بدی میآموز که بد آموختن دوم بدی کردن است، اگر چه بی‌گناه ترا بیازارد تو جهد کن که او را نیازاری، که خانهٔ کم‌آزاری در کوی مردمی‌ست و اصل مردمی گفته‌اند که کم‌آزاری است؛ پس اگر مردمی کم‌آزار باش و دیگر کردار با مردمان نکو دار، از آنچ مردم باید در آینه نگرد، اگر دیدارش خوب بود باید که کردارش چون دیدارش بود، که از نکو زشتی نزیبد و نباید که از گندم جو روید و از جو گندم و اندرین معنی مرا دو بیت است، بیت:
اکنون به صبر کردن ناید مراد حاصل زین چاره بازمانی، رو چاره دگر کن
خواهی که تو را مراد حاصل گردد مگذار که دل زکار غافل گردد
پر در پی وصل آرزوها تک و دو کردیم و نشد مراد حاصل یک جو