مدوام

معنی کلمه مدوام در لغت نامه دهخدا

مدوام. [ م ِدْ ] ( ع اِ ) چوبکی است که بدان جوشش دیگ فرونشانند. مدوم. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ).

جملاتی از کاربرد کلمه مدوام

در درمان سنتی در شمال ایران شست‌وشوی مدوام زخم با الکل یا گلاب مرسوم است.
این حمله توسط تحلیل گران روزنامه واشینگتن پست، وال‌استریت جورنال و نیویورک تایمز به عنوان بخشی از «تغییر روش‌های داعش» توصیف شد، زیرا این گروه به صورت مدوام کنترل ارضی در سوریه را از دست می‌داد (کاهش قدرت) و توانایی آموزش و اعزام عوامل برای انجام حملات به خاک خارجی را تجربه کرده بود. واشینگتن پست این اقدام را حرکت به سمت استفاده از روش «مرتکبان بی تجربه ای که به تنهایی و بدون جهت‌گیری یا آموزش خاصی عمل می‌کنند» توصیف کرد.
تهیه فهرستی از استان‌های عثمانی و مرزهای آنان، بسیار دشوار است؛ زیرا مرزهای آنان به سرعت و با توجه به اتفاقاتی که در امپراتوری روی می‌داد، تغییر می‌کردند. این ناپایداری حتی پس از دوره تنظیمات بیشتر هم شد؛ زیرا با توجه به افزایش خطراتی که در مناطق مختلف روی می‌داد و البته برای کنترل قدرت دره‌بیگ‌ها، دولت مرکزی به‌طور مدوام مرزهای استان‌ها را تغییر می‌داد. هیچ تناسب و قاعده‌ای در تقسیم‌بندی استان‌ها وجود نداشت و وجود قبایل کوچ‌روی بسیار باعث می‌شد تا ایالت‌ها از بافت جمعیتی ثابتی برخوردار نباشند.
حرکت در عالم واقعی مدوام و پیوسته است ولی حرکت در سینما غیر مداوم است و از نمایش سریع یک سری عکسها به وجود می‌آید. پس حرکت سینمایی ساختگی است و بعد زمان و مکان را می‌توان دستکاری کرد و با این دستکاری می‌توان دنیاهای تجربی جدیدی به وجود آورد.