معنی کلمه مدخ در لغت نامه دهخدا مدخ. [ م َ ] ( ع اِمص ) بزرگی. ( منتهی الارب ). عظمت. || معونت تام. ( اقرب الموارد ) ( متن اللغة ). اعانت کامل. ( ناظم الاطباء ). || ( مص ) تمام تر یاری دادن. ( منتهی الارب ). به کمال یاری واعانت کردن. ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). || بزرگ شدن. ( از اقرب الموارد ) ( فرهنگ خطی ).