مدجن

معنی کلمه مدجن در لغت نامه دهخدا

مدجن. [ م ُ ج ِ ] ( ع ص ) مقیم گردنده در جائی. ( آنندراج ). مقیم در جائی. ( ناظم الاطباء ). رجوع به داجن شود. || یوم مدجن ؛ روزی تاریک از میغ. ( مهذب الاسماء ). روز ابرناک. ( آنندراج ). رجوع به ادجان شود.

جملاتی از کاربرد کلمه مدجن

این اشیاء لوکس شامل ظروف چینی ساخت مناطق اسلامی نیز می‌شد که عمدتاً توسط کوزه‌گران مدجن ساکن اسپانیا تولید می‌شد. اگرچه خاندان سلطنت مالک مجموعه‌های عظیمی از انواع بشقاب بود اما از آن به جز جام رویال طلایی اندکی باقی مانده است. تولید ابریشم ایتالیایی توسعه یافت به طوری که کلیساها و نخبگان غربی دیگر نیازی به تکیه بر واردات از بیزانس و جهان اسلام نداشتند. در فرانسه و فلاندر بافت و تولید پرده‌های نگارین مانند مجموعه «بانو و اسب شاخدار» به یک صنعت عمده و لوکس تبدیل شد.