مخفر

معنی کلمه مخفر در لغت نامه دهخدا

مخفر. [ م ُ ف ِ ] ( ع ص ) فرستنده با کسی بدرقه را. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). کسی که بدرقه می فرستد و یا نگهبان می فرستد. ( ناظم الاطباء ). || شکننده پیمان و غدرکننده. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). شکننده ٔعهد و پیمان. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به اخفار شود.
مخفر. [ م ُ خ َف ْ ف ِ ] ( ع ص ) بدرقه و نگهبان شونده. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). دستگیر و حارس و نگهبان و دلیل و هادی. ( ناظم الاطباء ). || خجل کننده. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). آنکه خجل و شرمسار می کند. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به تخفیر و ماده قبل شود.

جملاتی از کاربرد کلمه مخفر

دوستگانی و مثال و لقب و استر و تیغ یک نشانند زصد مرتبت و مخفر او