مخروطه

معنی کلمه مخروطه در لغت نامه دهخدا

( مخروطة ) مخروطة. [ م َ طَ ] ( ع ص ) ریش که در رخسار آن موی کم باشد و در ذقن آن انبوه و دراز. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). ریش کشیده. ( دهار ). || ( اِ ) واحد مخروط یعنی یک جسم مخروطی شکل. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جانسون ).

جملاتی از کاربرد کلمه مخروطه

روستای زرقان به دلیل شرایط طبیعی و چشم‌اندازهای طبیعی و بسیار زیبای خود، ارتفاعات زیبا و آب و هوای معتدل کوهستانی که جلا دهنده روح و جسم هر انسانی است، بر روی مخروطه افکنه امتداد رشته کوه‌های جغتای قرار دارد وجود بندهای خاکی و انشعاب رودخانه، طبیعت دل‌انگیز و فرح بخشی رادر اطراف روستای زرقان فراهم نموده‌است، علاوه بر دره‌های اطراف روستا، در مسیر رودخانه‌های زرقان به طرف شمال، به دلیل تغییر جنس خاک و وجود مارون‌های آهکی، رودخانه در بستر خود با فرسایش و انحلال زمین، طبیعت زیبایی را به نمایش گذاشته‌است که در نوع خود کم‌نظیر است.
دشت نگرد : این دشت در بخش جنوبی روستا ودر پایکوه های شاه جهان گسترش یافته که دارای شیبی با جهت شمالی –جنوبی دارد. مهمترین کشت در این دشت کشاورزی از نوع زراعی است . این دشت از آبرفتهای سیلابی و مخروطه افکنه های کال جهان تشکیل شده است ..