مخرفه

معنی کلمه مخرفه در لغت نامه دهخدا

( مخرفة ) مخرفة. [ م َ رَ ف َ ] ( ع اِ ) بستان. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از محیط المحیط ). || رسته میان دو قطار خرمابن که خرماچین از هر یک از آنهاکه خواهد چیدن تواند. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد )( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). ج ، مَخارِف. ( اقرب الموارد ). || راه فراخ. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ). راه راست و فراخ. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به مخرف شود. || ( اِمص ) فساد عقل از پیری و کلانسالی. ( از اقرب الموارد ) ( از محیط المحیط ).

جملاتی از کاربرد کلمه مخرفه

چون اژدهای مخرفه اوبار چرخ از ستاره کرد مجرد