محکی. [ م َ کی ی ] ( ع ص ) بیان شده. گفته شده. || بازگفته شده. نقل شده. || نوشته شده. ( ناظم الاطباء ). رجوع به حکایت شود. محکی. [ م ُ ح َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان بشیره بخش سرپل ذهاب شهرستان قصر شیرین ، واقع در 7هزارگزی خاور سرپل ذهاب کنار راه شوسه کرمانشاه با 170 تن سکنه. آب آن از رودخانه پاطاق تأمین میشود. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5 ).
معنی کلمه محکی در فرهنگ فارسی
دهی از شهرستان قصر شیرین
جملاتی از کاربرد کلمه محکی
و بدان که هر کسی دعوی می کند که من خدای را، عزوجل، دوست دارم یا از دنیا دوستتر دارم و این مذهب همه جهان است به زبان، ولکن این را محکی و معیاری هست که بدان بشناسند و این آن بود که هر که نفس و شهوت، وی را چیزی فرماید و شرع خدای خلاف آن فرماید، اگر دل خود را به فرمان خدای مایلتر بیند، خود وی را دوست می دارد، چنان که کسی که دو کس را دوست دارد و یکی را دوستتر دارد، چون میان ایشان اختلاف افتد، خود را به جانب دوستتر مایلتر بیند و خود را بدین بشناسد که وی را دوستتر می دارد و چون چنین نبود، گفت به زبان هیچ سود ندارد که آن گفت دروغ بود.
ذات تو باوصاف محاسن محکی است وز جمله اوصاف مساوی متعالی
اشک من سیم شد وچهره مرا زر گردید زآنکه زلفت به نظر چون محکی می آید
این تصویر محکی برای نظریه نسبیت عام آلبرت اینشتین در شرایط شدید بود. پیش از این بررسیها نسبیت عام را با مشاهدهٔ حرکت ستارگان و ابرهای گازی در نزدیکی لبهٔ یک سیاهچاله سنجیده و آزموده بودند. با این حال، تصویری از یک سیاهچاله مشاهدات را باز هم به افق رویداد نزدیک تر میکند. نسبیت یک ناحیهٔ سایهمانند تاریک را که ناشی از خمش گرانشی و جذب نور است با تصویر مشاهده شده همخوانی دارد. در مقالهٔ منتشر شده آمدهاست: «بهطور کلی، تصویر مشاهده شده مطابق با انتظارات از سایهٔ یک سیاهچالهٔ متریک کر چرخان همانگونه که توسط نسبیت عام پیشبینی شدهاست.»
در آدم و حیوان محکی نیست بجز عشق عشق ار نکند جلوه چه انسان چه دوابی
این بازارها در دنیای واقعی وجود ندارند و بیشتر محکی برای سنجش میزان رقابت در بازارهای دیگر هستند. به هر حال نزدیکترین بازار به این نوع بازارها، بازار محصولات کشاورزی مثل گندم و غیره است.
عشق وارد شد و عقل و خردم کرد فرار بر زر قلب حریفان محکی میآید
از طینت زنگی نبرد غازه سیاهی سنگ محکی تا بهکجا زر شده باشد
مدیریت همشهری در تیر ۱۳۸۷ کنارهگیری کرد و حسین انتظامی جای خود را به علیاصغر محکی داد. انتظامی به اتهام نقض قانون حقوق مؤلفان به جزای نقدی محکوم گردید.
درعمل فرایند بهینهسازی حلقه را میتوان اعمال دنبالهای از تبدیلهای حلقه روی بازنمایی میانی دانست که هریک دارای محکی برای سنجش درستی و بهجابودن هستند. یک تبدیل (یا دنبالهای از تبدیلها) برای اینکه بتواند تضمین کند که کد حاصلش، نتیجهٔ کد اولیه را تولید خواهد کرد، به صورت کلی باید دنبالهٔ تمام وابستگیهایی که در ابتدا در کد بوده را حفظ کند. علاوه بر آن بررسی مفید بودن یک تبدیل در این روش دشوار است چراکه ممکن است بکارگیری یک تبدیل نیازمند انجام چندین تبدیل دیگری باشد که خود آنها سربار محاسباتی ایجاد کنند.
زیبا محکی نهاد عطار زین شرح که رفت بر زبانش
زر نابم، که ببازار جهان آمده ام محکی کو؟ که ببیند که عیاری دارم
یکی از صحابه غلامی بخرید. خواجه فرمود یا صَحابی اَشرِکنی فی الغلامِ گفت لَیْسَ شَریکٌ یا رَسُولَ اللّهِ اگر گمانت افتد که صحابی امر مصطفی (ص) را خلاف کرد بدانکه کار برخلاف آنست که ترا گمان است. اگر فرمان کردی در توحیدش نقصان بودی و این تجربهی معشوق است مر عاشق را این معنی غوری دارد و اما در اسرار عشق، قصه و حکایت در نگنجد. معشوق گفت اَشْرِکْنی فی الغُلامِ عاشق گفت لَیْسَ لِلّهِ شَریکٌ العَبْدُ وَمافی یَدِهِ مُلک لِمَوْلاهُ ای درویش اُسْجُدُوا لِآدَمَ. محکی بود تا که بر ارادت مطلع است و بخواست معشوق مکاشف، چون همه سجده کردند و معلم نکرد معلوم شد که استاد پختهتر و سوختهتر از شاگردان بود: