محکوک

معنی کلمه محکوک در لغت نامه دهخدا

محکوک. [ م َ ] ( ع ص ) سوده شده. سوده. ( آنندراج ). ساییده شده. || خراشیده شده. ( ناظم الاطباء ). خراشیده. خاریده. ( آنندراج ).
محکوک. [ م َ ] ( ع ص ) حک شده. تراشیده شده. ( ناظم الاطباء ). کنده کاری شده. نگین که بر آن کنده شده باشد. ( آنندراج ). || آنچه از خطوط یا کلمات نوشته که تراشیده و محو شده باشد. حک شده.

معنی کلمه محکوک در فرهنگ معین

(مَ ) [ ع . ] (اِمف . ) ۱ - سوده ، ساییده ، خراشیده ، خاریده . ۲ - نگینی که روی آن کنده باشند.

معنی کلمه محکوک در فرهنگ عمید

۱. حک شده.
۲. خراشیده.
۳. تراشیده شده.
۴. ساییده شده.

معنی کلمه محکوک در فرهنگ فارسی

حک شده، خراشیده، تراشیده شده، سوده شده
(اسم ) ۱ - سوده ساییده. ۲ - خراشیده خاریده . ۳ - نگینی که بر روی آن کنده باشند .

معنی کلمه محکوک در ویکی واژه

سوده، ساییده، خراشیده، خاریده.
نگینی که روی آن کنده باشند.

جملاتی از کاربرد کلمه محکوک

در بنایی عادی که قدمگاه شهرت دارد بنا برذکر آقای معصومی تخته سنگی منقوش و محکوک نصب بوده‌است که ربوده‌اند.