محقی

معنی کلمه محقی در لغت نامه دهخدا

محقی. [ م َ قی ی ] ( ع ص ) محقو. ( از منتهی الارب ). گرفتار درد تهیگاه. || گرفتار درد شکم از خوردن گوشت. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). محقو. رجوع به محقو شود.

جملاتی از کاربرد کلمه محقی

صبرم نداشت طاقت حسن جمال او آری که بر خلاف محقی است مبطلی