محفر

معنی کلمه محفر در لغت نامه دهخدا

محفر. [ م ِ ف َ ] ( ع اِ ) محفار. محفرة. بیل و آنچه بدان کَنَنَد. ( منتهی الارب ). رجوع به محفار شود.

معنی کلمه محفر در فرهنگ فارسی

بیل و آنچه بدان کنند

جملاتی از کاربرد کلمه محفر

صبح بخشید درستی زرش اندر کاغذ سر در آورد در آن وجه محفر نرگس