محاکی

معنی کلمه محاکی در لغت نامه دهخدا

محاکی. [ م ُ ] ( ع ص ) حکایت کننده. بازگوینده. || نماینده. نشان دهنده : آینه ای میکند که جوهر او... محاکی لطائف هیأت بشر شود. ( سندبادنامه ص 52 ). || مقلد. || بذله گو. || مرغی که سخن میگوید مانند طوطی. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه محاکی در فرهنگ فارسی

حکایت کننده

جملاتی از کاربرد کلمه محاکی

او میان سال‌های ۱۷۷۵ تا ۱۷۷۶، اولین خانه هیرستون را در هِنری کانتی به نام «مزرعه ماروبون» بنا کرد. ماروبون، به پسرش جورج واگذار شد و تا پنج نسل بعد تا سال۱۸۸۱ باقی ماند. «پس از تلفات ناشی از جنگ میان استان‌ها، این اموال باشکوه از دست صاحبان سابق خارج شد و اجازه داده شد تا به‌صورت نامحسوس تخریب شوند». گزارش‌های دیگر محاکی است که مزارع ماروبون در ۱۷۵۹ در شهرستان پیتسیلوانیا، ویرجینیا که بعداً بخشی از هنری کانتی شد، ساخته شد. گزارش سومی ادعا می‌کند که خانه در ۱۷۴۹ ساخته شده‌است.