محاربت

معنی کلمه محاربت در لغت نامه دهخدا

محاربت. [ م ُ رَ ب َ ] ( ع مص ، اِمص ) محاربة. محاربه. حراب. ( منتهی الارب ). با یکدیگر جنگ کردن. || جنگ و پیکار و نبرد و کارزار. ( ناظم الاطباء ): اسباب محاربت و منازعت برخاست. ( تاریخ بیهقی ). هرکه... از غایت محاربت غافل باشد پشیمان گردد. ( کلیله و دمنه ). به ابوالقاسم پیغام فرستاد که کار محاربت اعتمادی ندارد و عاقبت آن در پرده غیب است. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 196 ). از جرجان روی به محاربت ایشان نهاد ( فیروزان بن الحسن ) ( ترجمه تاریخ یمینی ص 224 ). قابوس... را به محاربت ایشان فرستاد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 268 ). کی بانو عدو محاربت بتواند
زیرا که گرفتار کمندت ماند.سعدی.روی به کوفه نهاد از برای محاربت و کار زار کردن. ( تاریخ قم ص 288 ). و رجوع به محاربة شود.
محاربة. [ م ُ رَ ب َ ] ( ع مص ) حراب. با یکدیگر جنگ کردن. ( منتهی الارب ). با کسی جنگ کردن. ( ترجمان علامه جرجانی ) ( تاج المصادربیهقی ) ( المصادر زوزنی ).مقاتله. تحارب. احتراب. || کارزار. جنگ. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). رجوع به محاربت شود.

معنی کلمه محاربت در فرهنگ فارسی

( مصدر ) محاربه : ... که فتح ناحیت قم بجنگ و محاربت بوده باشد جمع : محاربات .

جملاتی از کاربرد کلمه محاربت

در پیش اژدهای دمان در محاربت بر تار عنکبوت دو اسبه شوی سوار
و خداوند عزّ و جلّ ما را اندر زمانه‌ای پدیدار آورده است که اهل آن هوی را شریعت نام کرده‌اند، و طلب جاه و ریاست و تکبر را عزّ و علم، و ریای خلق را خشیت، و نهان داشتن کینه را اندر دل حلم، و مجادله را مناظره و محاربت و سفاهت را عزّت، و نفاق را زهد و تمنا را ارادت، و هذیان طبع را معرفت و حرکات دل و حدیث نفس را محبت و الحاد را فقر و جحود را صفوت و زندقه را فنا و ترک شریعت پیغامبر را صلی اللّه علیه و سلم طریقت و آفت اهل زمانه را معاملت نام کرده‌اند تا ارباب معانی اندر میان ایشان مهجور گشته‌اند و ایشان غلبه گرفته، چون اندر فترت اول اهل بیت رسول صلی اللّه علیه و سلم با آل مروان.