معنی کلمه محاربت در لغت نامه دهخدا
زیرا که گرفتار کمندت ماند.سعدی.روی به کوفه نهاد از برای محاربت و کار زار کردن. ( تاریخ قم ص 288 ). و رجوع به محاربة شود.
محاربة. [ م ُ رَ ب َ ] ( ع مص ) حراب. با یکدیگر جنگ کردن. ( منتهی الارب ). با کسی جنگ کردن. ( ترجمان علامه جرجانی ) ( تاج المصادربیهقی ) ( المصادر زوزنی ).مقاتله. تحارب. احتراب. || کارزار. جنگ. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). رجوع به محاربت شود.