مجیرالدین

معنی کلمه مجیرالدین در لغت نامه دهخدا

مجیرالدین. [ م ُ رُدْ دی ] ( اِخ ) رجوع به ابوسعید مجیرالدین شود.
مجیرالدین.[ م ُ رُدْ دی ] ( اِخ ) محمدبن یعقوب بن علی ملقب به مجیرالدین بن تمیم از شعرای عرب است. وی در حماة نشأت یافت و از ملازمان ملک منصور بود شعری لطیف و تخیلی بدیع داشت. به سال 784 هَ. ق. در حماة درگذشت. ( از فوات الوفیات ج 2 ص 272 ). و رجوع به همین مأخذ شود.

معنی کلمه مجیرالدین در فرهنگ فارسی

محمد یعقوب بن علی

معنی کلمه مجیرالدین در فرهنگ اسم ها

اسم: مجیرالدین (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: mojiroddin) (فارسی: مجيرالدين) (انگلیسی: mojiroddin)
معنی: فریادرس و یاور آیین، پناه دین، پناه دهنده در دین، ( عربی )، ( اَعلام ) مجیرالدین بیلمقانی ( = مجیر بیلمقانی )، ) مجیر، ( در اعلام ) مجیرالدین بیلمقانی از شاعران بزرگ قرن ششم هجری، پنادهنده در دین

جملاتی از کاربرد کلمه مجیرالدین

خاقانی پس از تلاش بسیار برای قانع کردن خاقان اکبر برای دومین سفر خود به حج پس از زیارت حج به سیاحت پرداخته و از ایوان مدائن و طاق کسری دیدار می‌کند و قصیده ملی و کوبنده خود را می‌سراید در راه بازگشت، خاقانی متوجه می‌شود که شاگرد برجسته‌اش مجیرالدین بیلقانی در نکوهش شهر اصفهان که در آن زمان به عراق عجم مشهور بود، شعری سروده که باعث خشم مردم اصفهان گردیده و برای دلجویی و معذرت خواهی قبل از رسیدن به مقصد به سمت اصفهان حرکت می‌کند و در آنجا مدتی مانده و سپس راه آذربایجان را در پیش می‌گیرد لیکن در میانه راه در تبریز فوت کرده و در مقبره الشعرای تبریز یه خاک سپرده می‌شود.