مجلس فروز. [ م َ ل ِ ف ُ ] ( نف مرکب ) مجلس افروز. افروزنده مجلس. روشن کننده مجلس : در طبق مجمر مجلس فروز عود شکرساز و شکر عودسوز.نظامی.مرا کاین سخنهاست مجلس فروز چو آتش در او روشنایی و سوز.سعدی ( بوستان ).و رجوع به مجلس افروز شود.
معنی کلمه مجلس فروز در فرهنگ فارسی
مجلس افروز
جملاتی از کاربرد کلمه مجلس فروز
شمع از پروانه ی بخت تو شد مجلس فروز آفتاب از ماه خرگاه تو شد صاحب نصاب
تا شود دوران ز اقوای قوای نامیه بر مراد دوستان مجلس فروز بوستان
سرای غلامان مجلس فروز یکی عودساز و یکی عودسوز
عکس می است شعله ی مجلس فروز عید روز طرب بباده برافروز روز عید
نمردست آن شمع مجلس فروز تو هم همچو پروانه خود رامسوز
یل عالمآرای مجلس فروز نیامد برون از حرم نیمروز
بت مجلس فروز از بامدادان به ساقی گفت جام می بگردان
جلوت نمای منبر و مجلس فروز جمع مشکل گشای مسند و چابک سوار زین
دوش در بزمم گذر کرد آن مه مجلس فروز روشنی بیرون نرفت از خانهٔ من تا به روز
نظر کن تو بر شمع مجلس فروز که میخندد از خوش دلی تا به روز