معنی کلمه مجلس افروزی در لغت نامه دهخدا
گر همی دعوی کنی در مجلس افروزی چو شمع
پس برای جمع همچون شمعت از خود خورد کو.سنائی ( دیوان چ مدرس رضوی ص 443 ).شاه بهرام در چنین روزی
کرد شادانه مجلس افروزی.نظامی.چون ز خوان ریزه خورده شد روزی
می درآمد به مجلس افروزی.نظامی.چند چون شمع مجلس افروزی
جلوه سازی و خویشتن سوزی.نظامی.مبین تابش مجلس افروزیم
تپش بین و سیلاب دلسوزیم.سعدی.و رجوع به مجلس افروز شود.