مجسم شده. [ م ُ ج َس ْ س َ ش ُ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) جسمیت یافته. به صورت جسم درآمده : مستنصر باﷲ که از فضل خدای است موجود و مجسم شده در عالم فانیش.ناصرخسرو.
معنی کلمه مجسم شده در فرهنگ فارسی
به صورت جسم در آمده
جملاتی از کاربرد کلمه مجسم شده
سران نظامی ایالات متحده این روند را با خوشبینی و احتیاط تحت نظر داشتند زیرا این اتفاقات را مرحلهٔ «گذار» ی میدانستند که در موافقتنامهٔ تعیین وضعیت نیروهای آمریکایی-عراقی مجسم شده بود؛ موافقتنامهای که در طول سال ۲۰۰۸ روی آن کار میکردند. ژنرال ریموند اودیرنو، فرماندهٔ نیروهای ائتلاف در عراق در دسامبر آن سال گفت «در ادبیات نظامی، مراحلگذار خطرناکترین زمانها تلقی میشوند.»
بعد از سدهٔ ۱۵، بانوی عدالت غالباً با چشمبند مجسم شده است. چشمبند نمایانگر بیطرفی است، یعنی مرز و حدود در قضاوت باید بدون ترس یا طرفداری از فردی خاص با صرفنظر کردن از پول، ثروت، قدرت، شهرت یا هویت فرد باشد؛ عدالت بیطرفانه و با انصاف باید باشد.
شکسپیر با بیان اینکه کلئوپاترا مار را در نزدیکی پستانش نگه داشتهاست، بخشی از تصویری را که در ذهن ما از مرگ کلئوپاترا مجسم شده بود تغییر داد. تا پیش از این عموماً بر این عقیده بودند که مار بازوی کلئوپاترا را گزیدهاست.
تیغ بران تو تو مرگی ، که مجسم شده است شخص میمون تو جانیست مصور گشته
ای غم و اندوه مجسم شده شادی اگر دیده ترا غم شده
اقرار دهد عقل که در عالم اقبال بختی است مجسم شده بر باد مجسم
وحشت و مرگ مجسم شده هر سویی بود! صوت گرچه نه به مقدار سر مویی بود
تو روح مصور شده نز آتش و آبی تو جان مجسم شده نز خاک و هوایی