متکاء

معنی کلمه متکاء در لغت نامه دهخدا

متکاء. [ م َ ] ( ع ص ) زن ختنه ناکرده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از بحر الجواهر ). || زن که هر دو راهش یکی شده باشد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از ذیل اقرب الموارد ). || زن که ضبط بول نتواند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء )( از ذیل اقرب الموارد ) ( از بحر الجواهر ). زنی که بول باز نتواند داشت. ( مهذب الاسماء ). || ( اِ ) تلاق زن و بظر. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جانسون ).

جملاتی از کاربرد کلمه متکاء

بقاب قوسین قرب بر رفته، بر متکاء عزت او ادنی تکیه زده، بمشاهدت رسیده، شراب چشیده، راز شنیده دوست دیده.
هرکرا نور علی شد متکاء تکیه بر خورشید انور میزند