یخ کش

معنی کلمه یخ کش در لغت نامه دهخدا

یخ کش. [ ی َ ک َ / ک ِ ] ( نف مرکب ، اِ مرکب ) آنکه یخ حمل کند. آنکه با ارابه یا مال یخ برد. آنکه ارابه یخ کشی کشد. ( یادداشت مؤلف ). || مال یا ارابه ای که یخ برد. ارابه یخکشی. ارابه ای که با آن یخ حمل کنند. ( یادداشت مؤلف ). وسیله نقلیه که با آن یخ به جاها برند. || قلاب که بدان یخ از روی آب به سوی خود کشند. ( یادداشت مؤلف ).
یخ کش. [ ی َ ک َ ] ( اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش بهشهر شهرستان ساری. این دهستان در جنوب خاوری بهشهر طرفین رودخانه نکا واقع شده و هوای آن معتدل و مرطوب و قسمتهای کنار رودخانه مالاریایی است. راه دهستان صعب العبور و مالرو و مرکز دهستان آبادی اولارا است. این دهستان از 20 آبادی تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 4500تن است و دیه های مهم آن عبارتند از: غریب محله. اوارد. محمدآباد. پچت. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ).

معنی کلمه یخ کش در فرهنگ فارسی

آنکه یخ حمل کند آنکه با ارابه یا مال یخ برد
نام یکی از دهستانهای بخش بهشهر شهرستان ساری .این دهستان در جنوب خاوری بهشهر در طرفین رودخانه ((نکا ) ) واقع شده . هوای آن معتدل مرطوب . محصول عمد. این دهستان غلات ارزن لبنیات و کمی برنج است . این دهستان از ۲٠ آبادی تشکیل شده که در حدود ۴۵٠٠ تن سکنه دارد.

جملاتی از کاربرد کلمه یخ کش

دهستان شهریاری  : همچنین منطقه ای در هزارگری یا هزارجریب تاریخی می باشد که موقعیت جغرافیایی آن محدود می شود از شمال به کوه جهان مورا از جنوب به دهستان هزارجریب و از شرق به کوهپایه های شهرستان گرگان و دامغان از غرب به دهستان های یخ کش و هزارجریبی در واقع دهستان شهریاری شرقی ترین دهستان هزارجریب چهاردانگه است.(بابا عسکری، اشرف البلاد ص 329)