گوباز. ( نف مرکب ) گوی باز. ( ناظم الاطباء ). گوباز. [ گ َ / گُو ] به معنی گاوباز است. رجوع به گاوباز شود.
معنی کلمه گو باز در فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱ - آنکه با گوی و چوگان بازی کند . ۲ - بازیگری که چند عدد گوی رنگارنگ در دست گیرد و آنها را یک یک بر هوا اندازد و گیرد . ۳ - روز نوزدهم از ماههای ملکی .
جملاتی از کاربرد کلمه گو باز
آن ترک که غارتگر صبر است و سکونم گو باز بیا تا که کشی پنجه بخونم
رقّاصهٔ مهتابت خندان به سرِ آفاق گو باز گل افشاند با دامن دیبایی
می نیاید بکمن راست تن کشتۀ عشق خصم دون بیهده گو باز ندوزد کفنم
پای تا سر رحمتی هر دم مبند از ناز چشم این در رحمت به روی بیدلان گو باز باش
همه آفاق نرگسستانست چشم گو باز شو کجاست نگاه
پیغام فرست سوی منظور گو باز مجالِ یک نظر ده
لخت دل نانم سرشک دیده آب آب و نانم چیست گو باز آی باب
موسی ز کوه طور شنید ار جواب لن گو باز شو بجلوه گه نینوای ما
خصم اگر بردت ز من گو باز دار مرغ دست آموز را با پر چه کار
غنچه شد دیده واعظ ز ادب پیش رخش شوق گو باز کند، این گره از کار نگاه