معنی کلمه گنه دار در لغت نامه دهخدا
گنه دار. [ گ َ ن َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان ایل تیمور بخش حومه شهرستان مهاباد که در 27500 هزارگزی جنوب مهاباد به سردشت واقع شده است. هوای آن معتدل مالاریایی و سکنه اش 122 تن است.آب آن از رودخانه مهاباد تأمین می شود. محصول آن غلات ، توتون ، حبوب و شغل اهالی زراعت ، گله داری و صنایعدستی آنان جاجیم بافی. راه آن شوسه است و تابستان میتوان اتومبیل برد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).
گنه دار. [ گ َ ن َ ] ( اِخ )دهی است از دهستان منگور بخش حومه شهرستان مهاباد که در 48 هزارگزی جنوب باختری مهاباد و 39500 گزی باختر شوسه مهاباد به سردشت واقع است. هوای آن معتدل سالم و سکنه آن 89 تن است. آب آن از رودخانه بادین آباد تأمین میشود. محصول آن غلات ، توتون و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است. راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).