گنج بر
معنی کلمه گنج بر در فرهنگ فارسی
برنده گنج کسی که گنج را برد .
جملاتی از کاربرد کلمه گنج بر
طلسم آدم شکست و راز پیداست کنون آن گنج بر اصل هویداست
بخشش از مدحت تو یافته شد گنج بر بخشش تو یافت زیان
بخشد به یک اشارت ابرو هزار گنج بر سر چو کج کند ز غلوی شراب تاج
چو من این گنج بر کلّی فشاندم ز جان و دل ز سرّ خود براندم
در صد گنج بر ویسه گشاده در آنجا ساز صد ساله نهاده
بخت این که سخن سبک عنانست کان دل دل و گنج بر زبانست
در گنج بر وی گشایند باز بجای سکندر برندش نماز
ز بس زر که آن سیمتن ساز کرد در گنج بر خاکیان باز کرد
همیدون سوارم سوی گنج بر بکاف آن در گنج بردار سر
فرصت شمر طریقهٔ رندی که این نشان چون راه گنج بر همه کس آشکاره نیست