گنبد اخضر

معنی کلمه گنبد اخضر در لغت نامه دهخدا

گنبد اخضر. [ گُم ْ ب َ دِ اَ ض َ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان است :
فرو سو نخواهیم شد ما همی
که ما بر سر گنبد اخضریم.ناصرخسرو.در جهان دین میان خلق تا محشر همی
کار این اجرام و فعل گنبد اخضر کنی.ناصرخسرو.همیشه تا که بود دور گنبد اخضر
به روز ابیض آبستن و شب اسود.سوزنی.

معنی کلمه گنبد اخضر در فرهنگ فارسی

کنایه از آسمان است

جملاتی از کاربرد کلمه گنبد اخضر

در جهان دین میان خلق تا محشر همی کار این اجرام و فعل گنبد اخضر کنی
کس را فراز خویش نبینی چو از عُلُوّ منبر فراز گنبد اخضر نهاده ای
در کف حادثهٔ گنبد اخضر اعداش همه سرگشته تر از گنبد اخضر گشته
اینک اینک چتر سلطان شریعت در رسید ماه منجوقش بر اوج گنبد اخضر رسید
نه من تنها رهش پویم نه من سرگشته اویم که گردد گنبد اخضر به عشق ساقی کوثر
بر گلبنان گنبد اخضر نهاد او گلهای گونه گونه ز خیری و آتشی
باده احمر تو را، از دست غم بیرون کند چاکر او باش و کین، از گنبد اخضر بخواه
قطره ای را ز کفش قلزم و جیحون خوانند گوشه ای را ز دلش گنبد اخضر گیرند
خرم بزی که گنبد اخضر عدوت را با اشک لعل و چهره اصفر کند همی
چون علاء دولت و دین دروغا خنجر کشد رایت اعزاز حق بر گنبد اخضر کشد