گلیج

معنی کلمه گلیج در لغت نامه دهخدا

گلیج. [ گ ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان تنکابن از توابع مازندران. ( سفرنامه مازندران و استرآباد رابینو ص 144 ).

معنی کلمه گلیج در فرهنگ فارسی

دهی است از دهستان تنکابن از توابع مازندران .

جملاتی از کاربرد کلمه گلیج

در کنار رودخانه گلیجان یا «چشمه کیله» قلعه‌ای بنا شده است که پی آن از سنگ و ساروج است و بخش‌های بالای دژ از آجر و چوب «سر» ساخته شده است. چوب «سر» از چوب‌های سخت جنگلی است. دور قلعه را دیواری کشیده‌اند، از سنگ که یک دروازه کوچک برای عبور یک نفر دارد! گلیج، در گذشته منطقه بزرگی بود و فرمانروای گلیج را «گلیجان» یا «اسپهبد تنکابن» می‌گفتند که در این قلعه سکونت داشت. پیشینه این قلعه را تا زمان ساسانیان نوشته و گفته‌اند که در طول تاریخ ایستاده است و آسیب‌ها دیده است. در کنار قلعه، باغی از پرتقال است و مدرسه یی ساخته‌اند که دانسته یا ندانسته از سنگ و آجر قلعه کنده‌اند و در آن مدرسه بکار برده ند.
نسخه سوم آن در سال ۱۷۸۸–۱۷۹۷ توسط کولین مک فورکوهار و پس از آن جرج گلیج در ۱۸+۲ جلد و ۱۶۰۰۰ صفحه منتشر شد.