گلوگه

معنی کلمه گلوگه در لغت نامه دهخدا

گلوگه. [گ ُ / گ َ گ َه ْ ] ( اِ مرکب ) مخفف گلوگاه :
افغان چگونه کرد تواند از آنکه هست
پیچیده در گلوگه او رشته سر بسر.مسعودسعد.رجوع به گلوگاه شود.

جملاتی از کاربرد کلمه گلوگه

افغان چگونه کرد تواند از آنکه هست پیچیده در گلوگه او رشته سر به سر
در ژانویه سال ۲۰۱۲ و در استان سیچوآن چین توسط تبتی‌ها و با درخواست آزادی مذهب و مخالفت در مقابل جشن اجباری سال نو چینی صورت گرفت و در حین این تظاهرات بین دو تا پنج نفر توسط شلیک گلوگه ماموران دولت چین کشته شدند.