پارتی بازی

معنی کلمه پارتی بازی در لغت نامه دهخدا

پارتی بازی. ( حامص مرکب ) ( از پارتی کلمه فرانسوی و بازی فارسی ) تعصب و دسته بندی پیش بردن قصدی را.

معنی کلمه پارتی بازی در فرهنگ فارسی

از پارتی تعصب و دسته بندی پیش بردن قصدی را

جملاتی از کاربرد کلمه پارتی بازی

با پیدا شدن دوستعلی، اسدالله میرزا که به اصرار دایی جان ناپلئون قتل دوستعلی را به عهده گرفته بود آزاد میشود. ولی نایب تیمور خان تا خودش با چشمان خودش دوستعلی را نبیند حاضر نیست او را آزاد کند. در این میان عزیز السلطنه با پارتی بازی کاری میکند تا اسدالله را پیش خودش نگه دارد و روابطی میان این دو صورت می گیرد.
سرانجام او متوجه چیز دیگری شد: او دید که کل پروژه یک دانشگاه کاتولیک به عنوان یک سلاح سیاسی و کلیسایی علیه کالج‌های ملکه پیل تکامل یافته بود، و این تمام بود. و خود او به این دلیل فراخوانده شده بود که نامش یک دارایی با ارزش در یک پارتی بازی خواهد بود. وقتی این را فهمید، از ریاست خود استعفا داد و به سخنرانی بازگشت.