گلندام

معنی کلمه گلندام در لغت نامه دهخدا

گلندام. [ گ ُ ل َ ] ( ص مرکب ) گل اندام. آنکه اندامش چون گل باشد. رجوع به گل اندام شود.
گلندام. [ گ ُ ل َ ] ( اِخ ) محمد. نام جامع دیوان حافظ دانسته اند، اما با تحقیقاتی که علامه قزوینی نموده اند وجود چنین شخصی جامع دیوان حافظ را صحیح ندانسته و در مقدمه دیوان حافظ ( ص قز ) چنین نوشته اند:از یازده نسخه از این مقدمه ابداً اسمی از جامع دیوان حافظ که بنابر مشهور در این اواخر محمد گلندام نامی بوده برده نشده ، بدون هیچ شک و شبهه تولید شک عظیمی در صحت و اصالت نام محمد گلندام مینماید و احتمال را بی اختیار در ذهن تقویت مینماید که شاید این نام محمد گلندام الحاقی باشد از یکی از متأخران گمنام ، که چون ذیل این مقدمه بدون اسم مؤلف است خواسته از این فرصت استفاده نموده ، آنرا به نام خود قلمداد کند، و قرینه دیگری که تا درجه ای مؤید این احتمال است آن است که دولتشاه سمرقندی که تذکره معروف خود را در حدود 892 هَ. ق. یعنی درست صد سال بعد از وفات حافظ تألیف نمود، در شرح احوال خواجه گوید: «و بعد از وفات خواجه حافظ معتقدان و مصاحبان او اشعار او را مدون ساخته اند» که چنانکه ملاحظه میشود ابداً اسمی از جامع دیوان او نمیبرد و مثل این مینماید که نام جامع دیوان او از همان عصرهای بسیار نزدیک به عصر خواجه نبوده است و الا ظاهراً دلیلی نداشته که دولتشاه نام او را نبرد. همچنین سودی در شرح ترکی خود بر دیوان خواجه که در سنه 1003 هَ. ق. تألیف شده گوید «و بعد از وفات بعض احباب سوابق حقوق صحبت و لوازم عهد مودت و محبت سبیله متفرق غزلیاتی ترتیب و تبویب ایلمش » و عبارت فوق یعنی سوابق حقوق صحبت الخ چنانکه بعدها ملاحظه خواهد شد تقریباً عین عبارت اواخر همین مقدمه حاضر است ، پس واضح است که سودی در حدود سنه 1003 عین همین مقدمه را در دست داشته و معذلک می بینیم نام جامع دیوان را که مؤلف مقدمه نیز هموست نبرده وفقط به تعبیر «بعض احباب » اکتفا کرده است ، پس معلوم میشود که در نسخه او نیز نام محمد گلندام وجود نداشته است. ( مقدمه دیوان حافظ چ قزوینی ص قز و قح ).

معنی کلمه گلندام در فرهنگ فارسی

آنکه اندامش در نازکی بگل ماند نازک بدن : کنیزی سیه چشم و پاکیزه روی گل اندام و شکر لب و مشکبوی . ( نظامی )
محمد . . . نام جامع دیوان حافظ دانسته اند اما با تحقیقاتی که علامه قزوینی نموده اند وجود چنین شخصی جامع دیوان حافظ را صحیح ندانسته

معنی کلمه گلندام در فرهنگ اسم ها

اسم: گلندام (دختر) (فارسی) (گل) (تلفظ: golandam) (فارسی: گلندام) (انگلیسی: golandam)
معنی: گل اندام

جملاتی از کاربرد کلمه گلندام

خضر را آگهی از آب حیات آوردند نامه ی ویس گلندام برامین دادند
قصّه غصّه فرهاد بشیرین که برد نامه ویس گلندام برامین که برد
چون دست آن گلندام صورت چگونه بندد گر باغبان ببندد از گل هزار دسته
بانو گُشَسْب یا بانو گشسپ از شخصیتهای حماسی ایرانیان است که در بانوگشسب‌نامه حضور دارد. او دختر رستم و همسر گیو و مادر بیژن است. وی از زنان جنگاور و پهلوان است. مادر بانوگشسپ خالهٔ کی‌قباد است و به روایتی گلندام نام دارد.
که ای ماه پر مهر آرام دل مه گلرخان و گلندام دل
بهرام و گلندام منظومه‌ای عاشقانه اثر امین‌الدین محمد صافی سبزواری است. بهرام‌شاه پی گلندام، دختر شاه چین، به آن سرزمین روانه می‌شود و جن‌هایی به نام سیفور، شماین، قمطار و قیطول را شکست می‌دهد و دیوی به نام افرع را می‌کشد. در دریا از پس نهنگ بر می‌آید. وقتی به چین می‌رسد با رقیب عشقی‌اش به نام بهزاد که شاهزاده‌ای بلغاری است درگیر می‌شود. پادشاه بلغار به کین‌خواهی مرگ فرزندش به چین لشکر می‌کشد ولی بهرام با کمک جنیان بر آن‌ها پیروز می‌شود. بهرام گلندام را خواستگاری می‌کند و وصلت سر می‌گیرد.
دیوان حافظ را، به احتمال زیاد، نخستین بار پس از مرگ او، محمد گلندام گردآوری کرده‌است. البته بعضی از گزارش‌های تأییدنشده حاکی از آن است که حافظ دیوان خود را در ۷۷۰ ه‍. ق، یعنی بیش از بیست سال قبل از مرگش ویرایش کرده‌است. اما هیچ دست‌نویسی از این نسخه وجود ندارد. چندین نسخهٔ خطی شناخته‌شده در ایران، اروپا و جاهای دیگر موجودند که تاریخ آن‌ها مربوط به ربع دوم و سوم سدهٔ پانزدهم میلادی — یعنی سی تا شصت سال پس از مرگ شاعر — است و قابل اطمینان‌ترینِ آن‌ها، کمتر از ۵۰۰ شعر دارد. نسخه‌های بعدتر دارای ۶۰۰ شعر و فراتر از آنند.
مگر کز آه من سرو گلندام صدائی گوش کرد از گوشهٔ بام
با این همه حسن و لطافت که چمن راست بی یار گلندام یکی خانه زشت است
خبر بردند بر سرو گلندام که طوبی بر در فردوس زد گام
لطایف اشرفی نخستین کتابی است که دربارهٔ گردآورندهٔ اشعار حافظ سخن می‌گوید و مدعی است که حاجی قوام جامع دیوان حافظ بوده‌است. در تذکرهٔ دولتشاه نیز چنین آمده‌است. بهارستان سخن و خلاصةالاشعار نیز «معتقدان و مصاحبان» حافظ را جامع دیوان او می‌دانند و این روایت معروف که محمد گلندام جامع دیوان بوده در هیچ‌کدام از تذکره‌های اولیه نیامده است و گلندام در مقدمه‌ای که بر دیوان حافظ نوشته، خودش را جامع دیوان معرفی کرده‌است. ریحانةالادب، حاجی قوام و گلندام هردو جامع دیوان دانسته شده‌اند.
با من چو گل و سرو نئی تازه و راست ای سرو گلندام که پرود ترا؟
با یاد گل روی تو ای سرو گلندام با بلبل شوریده دل آهنگ برآورد
به یاد روی آن سرو گلندام گرفته با گل و با سرو آرام