گل چشم
معنی کلمه گل چشم در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه گل چشم
چو دریا دارد از گل چشم هرمز ز دریا برنگیرد چشم هرگز
آب ها جوشد ز گل چشم مرا سرچشمه ی دل چشم بگشا فرق بین از دجله تا جیحون من
قرب سیمین بدنان آتش بی زنهارست شبنم از صحبت گل چشم پرآبی دارد
جز خون دل و لخت جگر بار ندارد این ریشة دردی که در آب و گل چشم است
داریم هوای سفر عالم بالا چون شبنم گل چشم به گلزار نداریم
هر که را چون شبنم گل چشم خواب آلود نیست غافل از خورشید کی از نرمی بستر شود؟
گفت که چشم بد بهل کو نخورد جز آب و گل چشم بدان کجا رسد جانب کبریای من
آمد بهار و گفت به نرگس به خنده گل چشم من و تو روشن بیروی زشت زاغ
درین چمن چه گل چشم بسته یی اهلی بزخم کشته غم بین که در دل چاک است
نیست ممکن که به خورشید درخشان نرسد هر که چون شبنم گل چشم پرآبی دارد