گل نشاط

جویا گل نشاط که نبود دو روز بیش شکر خدا که در کف ما دسته دسته ماند

گرمست با مشاهدهٔ گل نشاط ما اکنون که نیست وحشت دیدار سردی

در ده پسرا می که چمن را تاب است آن می که گل نشاط را مهتاب است

گهی چون ابرشان گریه گشادم گهی چون گل نشاط خنده دادم

بپژمرد گل و ماند گلاب پاینده چو شد چکیده گلاب از گل نشاط افزای

پیاله گیر که از نخل سرکش مینا گل نشاط به هر جام می توان چیدن

ز سینه غم به می ناب می توان چیدن گل نشاط ازین آب می توان چیدن

به امید آن کاید از صید شاه سوی گل نشاط آرد از صیدگاه

افسرد، گل نشاط در سر زین شاخ نه برگ ماند و نه بر