گل فروش. [ گ ُ ف ُ ]( نف مرکب ) فروشنده گل. آنکه گل فروشد : ای گل فروش گل چه فروشی برای سیم از گل عزیزتر چه ستانی به سیم گل.حکیم کسائی.
معنی کلمه گل فروش در فرهنگ فارسی
( صفت ) کسی که گل فروشد خود فروشند. گل .
جملاتی از کاربرد کلمه گل فروش
نقد جان به کف جویا می روم سوی گلشن مژده نوجوانان را باغ گل فروش آمد
ز شوق اینکه خرامی چو سرو در بازار گل از بهشت بدکان گل فروش آید
گفتم چه شدست و این فغان تو ز چیست گفتا چه کنم که گل فروش آمده است
به من ز یاد رخ اوست گلستان محتاج چو گل فروش نیم من به باغبان محتاج
ز نامه تو معطر بغل «نظیری » را چو گل فروش که باشد به باغبان مخصوص
چه کرد پیش رخت گل که گل فروش او را به دست خود به گلو بسته ریسمان آویخت
هر که دید خندانش در قبای گلگون گفت سرو گل فروش آمد شمع شعله پوش آمد
رز بیانکو، بیوه گل فروش یکی از مشهورترین جنایتکاران است که پس از مرگ شوهرش برای ساعت های طولانی گلهای مصنوعی برای گذران زندگی خود و پسرش می سازد و بعضی ها گمان کردند که زندگی تجملی رز شوهرش را به سوی جنایت کشانده است و او را به خاطر مرگ شوهرش سرزنش می کنند.او به دنبال شادی و اینکه عشق هنوز وجود دارد با یک بیوه دیگر است.
خیال تست شب و روز چشم من، شک نیست که گل فروش به گرد گلاب گر گردد