گل تر
معنی کلمه گل تر در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه گل تر
چشم نرگس نشناسد ز غمش کاندر باغ پیش او یاسمن است آن گل تر یا سمنست
دانی عرق چگونه بود بر عذار او چون بر صحیفه گل تر قطره گلاب
وانکه گرفت او رکابت از همه عالم هست گل تر به جای خار گرفته
لاله از حد میبرد مستی و گل تر دامنی خیز و در جام شراب انداز مشک سوده را
گفتم آن مشک سیه بر دامن خورشید چیست؟ گفت بر برگ گل تر عنبر سار است این
صبا که گفت که حرفی ز بی قراری ما بگوی آن گل تر را در اضطراب انداز
در چمن باده ریخت اشک اسیر موج گل تر کند دماغ در آب
ببار از دیده آبی تا شود کام دلت حاصل که خاک آرد گل تر چون رساند فیض بارانش
بر هر طرفی غالیه دانها و خسکها همچون تتق اطلس روی گل تر بر
مایه و سایه خلق و خلقت باغ بر زاد و گل تر زاده