گل افشانی. [ گ ُ اَ ] ( حامص مرکب ) عمل گل افشاندن. عمل گل باران کردن : جوانمردی کن ازمن بار بردار گل افشانی بس از ره خار بردار.نظامی.روی درکش به کنج پنهانی شادمان بین درآن گل افشانی.نظامی.روی بهرام از آن گل افشانی سرخ شد چون رحیق ریحانی.نظامی.رجوع به گل افشان و گل افشان کردن شود.
معنی کلمه گل افشانی در فرهنگ فارسی
عمل گل باران کردن .
جملاتی از کاربرد کلمه گل افشانی
چون درخت میوه دارم شاخ بشکستی بسنگ پس درین بستان چه سودست از گل افشانی مرا
ور بگیرد ز گل افشانی تو همه عالم گل و ریحان چه شود
وقت شکفتگی و گل افشانی من است خارم همه گل است و خزانم همه بهار
ور بروید ز گل افشانی تو همه عالم گل و ریحان چه شود
خزان رسید و گل افشانی بهار نماند به دست بوسه فریب چمن، نگار نماند
به گل افشانی پرواز نگر شعله شوق تو بال و پر ماست
در قیامت کند گل افشانی بلبلی که در بهار کشی
دست گلچین می شود هر خار مژگانی که هست از عرق چون چهره ساقی گل افشانی کند
تا چو نعمان کند گل افشانی گردد آن برگ لاله نعمانی
به این دو قطره ی خون می کنم گل افشانی اگر نگردم از آن نازنین سوار خجل