گسترانده

معنی کلمه گسترانده در لغت نامه دهخدا

گسترانده. [ گ ُ ت َ دَ / دِ ] ( ن مف ) پهن شده. منتشرشده. رجوع به گستراندن و گسترانیدن و گستردن شود.

جملاتی از کاربرد کلمه گسترانده

امپراتوری‌های دریایی در زمره قدرت‌های دریایی به‌شمار می‌آیند. اما یک قدرت دریایی همچنین ممکن است یک حکومت مسلط بر سرزمین‌های بزرگ واقع در خشکی باشد که چیرگی خود را به دریاهای دوردست نیز گسترانده است.
زمین باغ را تا متن جدول هزار گسترانده فرش مخمل
بال اندام پروازی در جانورانی است که توانایی پرواز دارند. این معنا به ابزار بلند شدن از زمین در ماشین‌های با توانایی پرواز ساخته دست بشر نیز گسترانده شده‌است. در زبان پهلوی بدان بالَگ می‌گفتند. نوع بال در انواع پرندگان متفاوت است.
راست گفتی که آفتابستی بجهان گسترانده تابش و فر
این فیلم روایتگر سیر و سفری در سال ۱۹۵۲ است که توسط گوآرا و دوستش آلبرتو گرانادو با موتورسیکلت آغاز شد و نقاط مختلف آمریکای جنوبی را پیمود. ماجرا از لذت‌جویی جوانی آغاز و گسترانده می‌شود، گوآرا به واسطه مشاهده زندگی رعایای بومی که فقر به آنها تحمیل شده، دچار تحول می‌شود.
هر جا که گسترانده شد این سفرهٔ فساد جز گرگ و غول و دزد و دغل میهمان نداشت
با آگاه بودن از این که لینوکس در گونه‌های بسیاری به بیرون گسترانده شده‌است و پوسته‌های گوناگونی برای این سامانهٔ کارگر نوشته شده و به کار گرفته شده‌است، راه‌های گوناگونی می‌تواند برای کارهای گوناگون در دسترس کاربران گذاشته شود.
هفده روز پس از سقوط بابل، در روز ۲۹ اکتبر سال ۵۳۹ پیش از میلاد، خود کوروش وارد پایتخت شد و همچون یک رهایی‌بخش مورد استقبال قرار گرفت. رویدادنامهٔ نبونعید در این‌باره گزارش می‌دهد: «شاخه‌های نی پیش پای او گسترانده شد. شهر غرق صلح و آرامش بود. کوروش برای سراسر سرزمین‌های بابل صلح را بشارت داده بود.»