گزید. [ گ َ ] ( اِ ) باج و خراج. ( آنندراج ) ( غیاث ). مالی که از رعایا همه ساله میگیرند. || زری که از کفار ذمی ستانند. ( برهان ). جزیه که کفار ستانند. ( آنندراج ) ( غیاث ). رجوع به گزیت شود. || هدیه و تحفه و رشوت. ( برهان ). گزید. [ گ ُ ] ( اِ ) نام بازیی است که آن را خربنده و مراد میگویند. ( برهان ). گزیده. ( حاشیه برهان قاطع چ معین ).
معنی کلمه گزید در فرهنگ فارسی
( اسم ) نام بازیی که آنرا خربنده و مراد می گفتند .
جملاتی از کاربرد کلمه گزید
کتاب «داستانهای یک مسافر» که نمودی از مناظر اروپا بود، در سال ۱۸۲۴ منتشر شد. مجموعه داستانی به نام «حکایاتی از الحمرا» و «تاریخچه تسخیر گرانادا» نیز از آثار واشینگتن اروینگ است که در آنها مسیحیان را به وحشیگری علیه فرهنگ برتر موریتانی متهم میسازد. اروینگ از سال (۱۸۳۲–۱۷۴۲) در آمریکا سکونت گزید و در داستانهایش به موضوعهای آمریکایی پرداخت.
پدرش گئورگ هِنری ایساکس، یک یهودی اهل انگلستان بود که اصالتاً در جامائیکا متولد شدهبود. او در ابتدا در بخش چوکو در کلمبیا اقامت گزید تا بختش را با یافتن طلا و تجارت با جامائیکا بیازماید. وی سپس به شهر کالی رفت و در آنجا به مسیحیت گروید و شهروندی کلمبیا را از سیمون بولیوار با پرداخت تعدادی گاو دریافت کرد (یک پلاک بر روی پُلی در شمال بوگوتا وجود دارد که این امر را تأیید میکند). او با مانوئلا فِرِر اسکارپِتا، دختر یک افسر نیروی دریایی اسپانیا ازدواج کرد. وی همچنین دو مزرعه در نزدیکی کالی داشت که آنها را به نامگانهٔ همسرش، مانوئلیتا و اِل پارایسو نام نهاده بود. اِل پارایسو امروزه بهعنوان موزه نگهداری میشود.
انگشت خود گزید سعیدا چو ماه نو تا دید ضعف طالع نشو و نمای ما
بیامد یکی برز بالا گزید به جایی که ایرانیان را بدید
در صدر چون حضور نبود آستان گزید هرگز گدای کوی مغان معتبر نشد
نخواهم کسی گزید ازین پس به جای او که هرگز ندیدهام بتی با وفای او
اورلند «اُ.کی.» آرمسترانگ در ویلو اسپرینگز واقع در میزوری به دنیا آمد، او سومین فرزند از میان نه فرزند خانواده بود. پدرش، جناب ویلیام آرمسترانگ، معلم مدرسه و کشیش بود. خانواده اورلند بیوقفه در حال جابجایی در مناطق جنوبی میسوری بود چرا که پدرش مدام محل تدریسش را تغییر میداد یا برای تأسیس کلیساهای جدید به جاهای مختلف میرفت. سرانجام در سال ۱۹۰۷ خانواده آرمسترانگ در کارترویل سکونت گزید و درست در همین شهر بود که اورلند توانست در سال ۱۹۱۲ به عنوان شاگرد اول، دبیرستان را به پایان برساند. سپس وارد کالج دروری در اسپرینگفیلد شد و با اخذ مدرک کارشناسی آموزش در سال ۱۹۱۶ به عنوان دانشجوی ممتاز از آنجا فارغالتحصیل شد.
طرح خانه آبشاری الهام گرفته از داستان وندام است که گفته شده بود در سال ۱۹۵۹ آلفرد در کوهستان راشمور سکونت گزید (فیلم هیچکاک بنام رفتن به شمال از راه شمال غرب).
وی در ۱۹۴۷ مشاور ادبی یونسکو شد و در شهر کوچک «آنتیپ» در نزدیکی «نیس» ساحل «کوت دازور» واقع در سرزمینهای زیبای جنوب فرانسه اقامت گزید و سه کتاب به نامهای «مسیح باز مصلوب»، «آخرین وسوسه مسیح» و «مرد بینوای خدا» را نگاشت که همه بهطور مستقیم یا غیرمستقیم به افکار و زندگی و تعالیم حضرت مسیح مربوط میشوند.
دانستههای ما دربارهٔ او بسیار اندک است. همینقدر میدانیم که او اصلاً تبریزی بوده و چون دیگر ارباب فضل و ادب در آن عصر، به هند رفته است. او در حیدرآباد دکن اقامت گزید و همنشین کسانی مانند شیخ شمسالدین محمد عاملی، مشهور به ابن خاتون (د ۱۰۵۹ق) بود و حواشی جامع عباسی را به خواهش همو استخراج و مدون ساخت. برهان تبریزی همچنین مدتی را در خدمت سلطان عبدالله قطبشاه بن قطبشاه (حکومت ۱۰۳۶–۱۰۸۳ق/۱۶۲۷–۱۶۷۲م)، از پادشاهان سلسله قطبشاهی هند گذراند و فرهنگ خود را به او هدیه کرد.
رضوان در خلد بهر تاریخش گفت فردوس محل گزید ممتاز محل
بارنز که دوباره وارد انگلستان شد، در سال ۱۶۲۷میلادی در آکسفورد بهطور خصوصی اقامت گزید تا در کتابخانه بادلین، مطالبی برای برخی از آثار خودش را که قصد انتشار آنها را داشت، جمعآوری کند. در این دوره برادرانش او را به عنوان یک دشمن میدیدند.
خالد که متعاقباً جانشین شد، به دلیل دشمنانی که در آن کشور داشت و به همین ترتیب از ماندن در کابل تحت فرمان جانشینی خود، از بازگشت به عربستان از راه پارس بیم داشت. از این رو، با خانوادهاش و عدهای از عربها به کوههای سولیمانتی، واقع بین مولتان و پیشاور، بازنشسته شد و در آنجا اقامت گزید و دخترش را به عقد یکی از سران افغان درآورد. به دین ماهومدیسم تبدیل شده بود. از این ازدواج فرزندان زیادی به دنیا آمدند که در میان آنها دو پسر مشهور در تاریخ بودند. یکی لودی، دیگری سور؛ که هر کدام، متعاقباً، رئیس قبایلی شدند که تا امروز نام خود را دارند.
عاقبت جان نبرد هرکه غم عشق گزید ای اجل بگذر و مارا بغم یار ببخش
برسان به همدمانم که من از چه روگرانم چو گزید مار رانم ز سیه رسن رمیدم
وزارت از همه عالم وصال با تو گزید زهی سعادت طالع که شد بحق واصل
کرانه گزید از بر تاج و گاه نهاده بر خود سر هر سه شاه
ایرج لالهزاری (۱۹۳۰–۲۰۱۹) دانشگاهی یهودی الاصل اهل ایران بود. رشته تحصیلی او شیمی آلی و فارماکولوژی بود. وی در سال ۱۳۵۸ در پی تغییر حکومت ایران، این کشور را ترک کرد و در آمریکا اقامت گزید و تحصیلات دانشگاهی خود را ادامه داد.
بیا که تا تو برفتی ز دیده ام دل تنگ هزار دست ندامت ز غم گزید بیا
تاریخ تولد و درگذشت جعفر تبریزی بهدرستی معلوم نیست، ولی از آثار و خطوط برجا مانده از او پیداست که بین سالهای ۸۱۶ تا ۸۵۶ زنده بودهاست . او از مردم ماهشهر بود، لیکن به دلیل اقامت طولانی در هرات، به هروی معروف شدهاست . از هرات به ماوراءالنهر سفر کرد و سه سال در بلخ ماند، سپس به خوارزم رفت و یک سال در سمرقند اقامت گزید و در بخارا درگذشت . میرزا جعفر تبریزی در سال ۸۸۵ بدرود حیات گفت.