گریش
معنی کلمه گریش در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه گریش
فریاد ز چشم یار و جادو گریش واشوب ز زلف دبر و کافریش
تا مادر مشفقش نوازد در چاره گریش چاره سازد
وی از آنجا که بطور اتفاقی با پیرمرد داستان که کارگر یک پمپ بنزین در همسایگی وی بود ،آشنا شده بود ماجرایش را برای پیرمرد تعریف کرد و پیرمردعجیب و غریب داستان قبول کرد مربی گریش را برعهده بگیرد. و از دن که یک آدم بی انگیزه و داغان شده بود دوباره یک قهرمان المپیک ساخت .....
تاج زر بر سر شمعست چرا می گرید خود همه گریش از آنست که آن تاج زرست
دلبر نازک دل من هر زمان رنجد ز من گریش گویم به جان ماند به جان رنجد ز من