معنی کلمه گریبان کشیدن در لغت نامه دهخدا گریبان کشیدن. [ گ ِ ک َ / ک ِ دَ ] ( مص مرکب ) گریبان کسی را گرفتن و کشیدن : بخلق و فریبش گریبان کشیدبخانه درآوردش و خوان کشید.سعدی ( بوستان ).نه دل دامن دلستان میکشدکه مهرش گریبان جان میکشد.سعدی ( بوستان ).بدست جذبه چو دلجویی رضای پدرز هند سوی وطن میکشد گریبانم.صائب.
معنی کلمه گریبان کشیدن در فرهنگ فارسی گریبان کسی را گرفتن و کشیدن : بخلق و فریبش گریبان کشید بخانه در آوردش و خوان کشید . ( بوستان )
جملاتی از کاربرد کلمه گریبان کشیدن درین ریاض اگر باغ دلگشایی هست چو غنچه سر به گریبان کشیدن است اینجا