جملاتی از کاربرد کلمه گریبان کش
اگر خواهی سلامت از جهان، سر در گریبان کش کز این دریا برون کس بیفرو رفتن نمیآید
تو هاتف را ندانی کو بغیب است سر خود در گریبان کش که جیب است
رو تو سر را در گریبان کش چو من پیش خود مگذار هرگز مرد و زن
سرافرازی اگر داری طمع سر در گریبان کش کز این دریا برون کس بیفرو رفتن نمیآید
شوقی نه گریبان کش و عشقی نه عنان گیر مشکل که ازین پرده ناموس برآییم
در گریبان کش سر و بنشین خموش چون بسی تر دامنی داری هنوز
شده خلقت چو گریبان کش دلهای همه چون روان بر سر کویت نبود پای همه
اندر دعای تست خلل ورنه بر درش دست اجابتست که گریبان کش عطاست
سلامت خواهی از چشم بدان، سر در گریبان کش که از گردنفرازی بر هدفها تیر میریزد