گریبان چاک کرد

معنی کلمه گریبان چاک کرد در لغت نامه دهخدا

گریبان چاک کردن. [ گ ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) دریدن و شکافتن گریبان.
- گریبان چاک کردن صبح ؛ طلوع کردن. آشکار شدن :
آری چو صبح کرد گریبان چاک
طرار شب وداع کند جان را.قاآنی ( دیوان چ تهران ص 10 ).

جملاتی از کاربرد کلمه گریبان چاک کرد

از نسیم اولم چون گل گریبان چاک کرد تا چه گلها بشکفد دیگر ز احسان بهار
گر نسیم صبحدم گل را گریبان چاک کرد صبح را زخم نمایان بر دل از بازوی کیست؟
صبح از رشک بنا گوشت گریبان چاک کرد روی گرمت مهر را داغ دل افلاک کرد
جامه بدرید و گریبان چاک کرد بر زمین افتاد و بر سر خاک کرد
اینجهان و آنجهان از جان گریبان چاک کرد تا دهد جا جان ما را در درون خویشتن
نوعروس از غم گریبان چاک کرد فاطمه در خُلد بر سر خاک کرد