معنی کلمه گروک در لغت نامه دهخدا
گروک. [ گ َ ] ( اِخ ) دهی است ازدهستان انگهران بخش کهنوج شهرستان جیرفت ، واقع در 150000گزی جنوب کهنوج و سر راه مالرو انگهران به میناب. هوای آن گرم ، دارای 200 تن سکنه است. آب آنجا از رودخانه تأمین میشود. محصول آن خرما و شغل اهالی زراعت است. راه آن مالرو و مزرعه آبشور نورگان ، گاوخورشید جزء این ده است. ( فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8 ).
گروک. [ گ ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان حرجند بخش مرکزی شهرستان کرمان ، واقع در 6000گزی باختر راه فرعی کرمان به راور. هوای آن سرد،دارای 85 تن سکنه است. آب آنجا از قنات تأمین میشود محصول آن غلات و حبوبات ، تریاک و شغل اهالی زراعت است و راه فرعی دارد. ( فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8 ).
گروک. [ گ َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان اسگل آباد بخش خاش شهرستان زاهدان ، واقع در 35000گزی شمال خاش به زاهدان. هوای آن گرم و دارای 80 تن سکنه است. آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول آنجا غلات و لبنیات ، شغل اهالی زراعت و گله داری است راه آن مالرو است. ( فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8 ).