گروشی

معنی کلمه گروشی در لغت نامه دهخدا

گروشی. [ گ ِ ] ( اِخ ) امانوئل دو. مارشال فرانسوی متولد در قصر ویلت سنت اِتواز ، متولد 1766 و متوفی 1847م. او با ناپلئون در محاربات عمده وی شرکت داشت. در سال 1815 در جنگ واترلو وی نتوانست بموقع خود را به امپراتوربرساند و در نتیجه از الحاق سپاهیان ولینگتن و بلوخر جلوگیری کند و امپراتور را از مخمصه نجات دهد.
گروشی. [ گ َ ] ( اِخ ) دهی است از بخش قصرقند شهرستان چاه بهار، واقع در 24000گزی شمال قصرقند و کنار راه قصرقند به چانف.هوای آن گرمسیر و مالاریائی ، دارای 300 تن سکنه است.آب آنجا از رودخانه تأمین میشود. محصول آن غلات و برنج و خرما و لبنیات ، شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه آن مالرو است. ( فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8 ).

جملاتی از کاربرد کلمه گروشی

تا بعدازظهر تاریخ ۱۸ ژوئن ارتش انگلستان حملات متعدد فرانسوی‌ها را تحمل کرد تا اینکه در نتیجهٔ اشتباهات مارشال گروشی و هوشمندی فرماندهٔ پروسی گِبهارد بلوشر، قوای پروسی توانستند خود را به دشت واترلو برسانند و درست پشت سر ارتش فرانسه قرار گرفتند. ارتش پروس به تدریج وارد میدان جنگ شد و تلفات سنگینی به فرانسوی‌ها زد. در غروب همین روز ناپلئون با تنها بخشی از ارتشش که باقی مانده بود یعنی گردانهای پیاده‌نظام ارشد گارد امپریال فرانسه دوباره به خطوط دفاعی انگلیسی‌ها حمله کرد. اما ارتش پروس از جناح راست فرانسوی‌ها، به آنها حمله کرد و ارتش انگلستان شروع به پیشروی کرد.