گرو نهادن

معنی کلمه گرو نهادن در لغت نامه دهخدا

گرو نهادن. [ گ ِ رَ / رُ ن ِ / ن َ دَ ] ( مص مرکب ) رهن گذاشتن. گروگان کردن :
گفت همره را گرو نه پیش من
ورنه قربانی تو اندر کیش من.مولوی.هدیه شاعر چه باشد شعر نو
پیش محسن آرد و بنهد گرو.مولوی.رجوع به گرو شود.

معنی کلمه گرو نهادن در فرهنگ فارسی

( مصدر ) چیزی را بعنوان رهن نزد کسی گذاشتن : گفت همره را : گرو نه پیش من ورنه قربانی تو اندر کیش من ( مثنوی )

جملاتی از کاربرد کلمه گرو نهادن

هدف اولیه این بانک، رفع فوری نیازهای مردم از طریق گرو نهادن اموال منقول (از قبیل طلا، فرش و …) بود و تا کنون نیز ادامه دارد.