گرمایل

معنی کلمه گرمایل در لغت نامه دهخدا

گرمایل. [ گ َ ی ِ ] ( اِخ ) همان گرمائیل است که با کاف تازی نیز آورده اند :
یکی نامش ارمایل پاکدین
دگر نام گرمایل پیش بین.فردوسی.رجوع به ارمائیل و ارمایل و گرمائیل شود.

معنی کلمه گرمایل در فرهنگ اسم ها

اسم: گرمایل (پسر) (فارسی) (تلفظ: garmayel) (فارسی: گرمایل) (انگلیسی: garmayel)
معنی: گرمانک، از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از دو نفر رهاننده ایرانیان از دست ماران ضحاک

جملاتی از کاربرد کلمه گرمایل

اهریمن که با آدمیان و آسودگی آنان دشمن بود، می‌خواست از این راه همه مردم را به کشتن دهد و تخمهٔ آدمیان را براندازد. در روزگار ضحاک آیین فرزانگان پنهان و کام دیوان آشکار شد و هر روز مغز دو مرد جوان را برای خورش به مارهای روی شانه‌های ضحاک می‌دادند، اما دو تن به نام‌های ارمایل و گرمایل هر روز جان یکی از جوان‌ها را رهایی می‌بخشیدند. وقتی که چهل سال از پادشاهی ضحاک مانده بود، در شبی سه نفر را که فر کیانی داشتند، در خواب دید. خواب‌گزاران او را از پیدایش فریدون آگاه کردند و هنگامی که او در جستجوی فریدون بود، کاوهٔ آهنگر بر او به پا خاست و فریدون را به پادشاهی برگزید و او را به جنگ با ضحاک برانگیخت و فریدون او را در کوه دماوند در غاری آویخت. فردوسی بارها ضحاک را اژدها یاد کرده است:
دوران ضحاک هزار سال بود. رفته‌رفته خردمندی و راستی نهان گشت و خرافات و گزند آشکارا. شهرناز و ارنواز (دختران جمشید) را به نزد ضحاک بردند. در آن زمان هرشب دو مرد را می‌گرفتند و از مغز سر آنان خوراک برای ماران ضحاک فراهم می‌آوردند. روزی دو تن به نام‌های ارمایل و گرمایل چاره اندیشیدند تا به آشپزخانهٔ ضحاک راه یابند تا روزی یک‌نفر که خونشان را می‌ریزند، رها سازند. چون دژخیمان دو مرد جوان را برای کشتن آورده و بر زمین افکندند، یکی را کشتند و مغزش را با مغز سر گوسفند آمیخته و به دیگری گفتند که در کوه و بیابان پنهان شود. بدین سان هرماه سی جوان را آزاد می‌ساختند و چندین بُز و میش بدیشان دادند تا راهِ دشت‌ها را پیش گیرند. به‌گزارش شاهنامه اکنون کُردان از آن نژادند
یکی نام ارمایل پاک‌دین دگر نام گرمایل پیشبین