کژم
جملاتی از کاربرد کلمه کژم
راست چون کرم کژم کز پی زندان بدن هر زمان سلسله ی تازه بزاید دهنم
منه انگشت تو بر حرف کژم من اگر حرف کژم تو قلمی
چون نفس میزنم کژم نگرد چرخ کژ سیر کاهرمن سیر است
تقویم نو ای معجز طبع تو سخن! بفرست و به وعده کژم طیره مکن
چو خاتمم همه چشم و چو سکهام همه روی اگرچه نقش کژم هست نیست جای عتاب
بهر کژم که نهی نقش خویش می بینم نه آن حریفم لیکن که مهره برچینم