کچی

معنی کلمه کچی در لغت نامه دهخدا

کچی. [ ک ِ ] ( اِ ) اسم ترکی معز است. ( تحفه حکیم مؤمن ). بز. صورتی است از گچی. رجوع به گچی شود.
کچی. [ ک َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان قره باغ بخش مرکزی شهرستان شیراز. جلگه ای و معتدل. 455 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ).
کچی. [ ک َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔبخش کوهپایه شهرستان اصفهان. کوهستانی و معتدل. 624 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10 ).
کچی. [ ک َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان برزاوند شهرستان اردستان. کوهستانی و معتدل. 184 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10 ).

معنی کلمه کچی در فرهنگ فارسی

دهی است از دهستان کوهپایه شهرستان اصفهان در ۱٠ کیلومتری شمال کوهپایه کوهستانی و معتدل ۶۲۴ تن سکنه محصول غلات حبوبات بادام توتون خربزه صنعت دستی زنان پنبه ریسی .
اسم ترکی معز است . بز.صورتی است از کچی

جملاتی از کاربرد کلمه کچی

خرمن تپه سی مربوط به دوره اشکانیان - دوره ساسانیان است و در شهرستان مشگین‌شهر، بخش ارشق، دهستان ارشق مرکزی، روستای کچی بلاغی سفلی واقع شده و این اثر در تاریخ ۲۶ اسفند ۱۳۸۷ با شمارهٔ ثبت ۲۵۷۶۵ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.