کنسولیار

معنی کلمه کنسولیار در لغت نامه دهخدا

کنسولیار. [ ک ُ ] ( اِ مرکب ) معاون کنسول. ویس قنسول. ( فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کنسول به معنی اول شود.

معنی کلمه کنسولیار در فرهنگ عمید

نایب کنسول، ویس کنسول.

معنی کلمه کنسولیار در فرهنگ فارسی

نایب کنسول، وی کنسول
( اسم ) معاون کنسول ویس قنسول .

معنی کلمه کنسولیار در فرهنگستان زبان و ادب

{vice consul} [علوم سیاسی و روابط بین الملل] مقام کنسولی معاون و زیردست کنسول یا سرکنسول

معنی کلمه کنسولیار در ویکی واژه

مقام کنسولی معاون و زیردست کنسول یا سرکنسول.

جملاتی از کاربرد کلمه کنسولیار

«سر کلارمونت اسکراین» کنسولیار انگلیس در کرمان که مأمور انتقال رضاشاه و همراهانش به جزیره موریس بوده در کتاب «جنگ جهانی در ایران» و همچنین شمس پهلوی در خاطرات خود، علت اینکه به هیچ‌یک از مسافران اجازهٔ ورود داده نشد را این می‌دانند که ممکن بود ورود پادشاه یک کشور اسلامی به بمبئی منجر به بروز شورش مسلمانان در این شهر شود. رضاشاه پس از مدتی اقامت در جزیره موریس چندین بار دربارهٔ وضعیت آب و هوایی آنجا به حکمران انگلیسی این جزیره اعتراض نمود تا سرانجام با انتقال وی و همراهانش به مکانی بهتر در آفریقا موافقت شد.